دیوار یادگاری های یک عاشقانه

دلنوشته های یک زندگی شیرین برای صاحبان آن
مشخصات بلاگ

یادمه 3 سال پیش فروردین ماه بود که یک عیدی به معشوقم دادم که پابرجا بود . حال که مشکلات فنی مزید بر علت شده این دلنوشته را بر دیواری دیگر مینویسم تا لبخند را بر لبانش جاری سازم .

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ

با من صنما

          بــا مـن صـنـمـا دل یـک دلـه کـن
          گــر ســر نـنـهـم آنـگـه گـلـه کـن
          مــجــنــون شــده‌ام از بـهـر خـدا
          زان زلف خوشت یک سلسله کن
          سـی پـاره بـه کـف در چـله شدی
          ســی پـاره مـنـم تـرک چـلـه کـن
          مـــجـــهــول مــرو بــا غــول مــرو
          زنــهــار ســفــر بــا قــافــلــه کـن
          ای مـطـرب دل زان نـغـمه خوش
          ایــن مـغـز مـرا پـرمـشـغـلـه کـن
          ای زهــره و مــه زان شــعـلـه رو
          دو چـشـم مـرا دو مـشـعـلـه کن
          ای مـوسـی جـان شـبـان شـده‌ای
          بــر طــور بــرو تــرک گــلــه کــن
          نـعـلـیـن ز دو پـا بـیرون کن و رو
          در دســت طــوی پــا آبــلــه کـن
          تـکـیـه گـه تـو حـق شـد نـه عصا
          انــداز عــصــا و آن را یــلــه کـن
          فـرعـون هـوا چـون شـد حـیـوان
          در گــردن او رو زنــگــلــه کــن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۸
محمود علیمحمدی
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۱ ق.ظ

عید من عید تو

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

از برکت عید ولایت استفاده کردیم و دستگاه جشن و شادی را گزیدیم باشد که رستگار شویم

باید بگویم :

دوش در حلقه ی ما قصه گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود


آری ای محبوب من شاهنامه این چنین پایانی خوش دارد


و به قول یک دوست : ان مع العسر یسرا

پس باز میگوید : فان مع العسر یسرا


آری ای تمام زندگی حال وقت یسر است وقت آسانی

خواهم که آسمان ها را با تو سیر کنم

و باز گویم : نفسی تند و ملولم که بر آن بام بلندم


تمام زیبایی های دنیا دوش در طبق اخلاص من و تو بود

آنگاه که پیش بازوی تو بر خاک نشستم فهمیدم که لسان الغیب چرا گفت :

کمان ابرویت را گو بزن تیر       که پیش دست و بازویت بمیرم


حال میگویم که گر شقایق هم نبود با تو زندگی زیباست ای مهروی من


از خدا میخواهم :

چشم بدبینان کور

گوش کج شنوان کر

لحجه بد زبانان لال

قدم بد سگالان شکسته باد


خدایا این لحظات خوش را از ما مگیر و  شادی زندگی ما را لحظه افزون کن

آمین یا رب العالمین ! ...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۱
محمود علیمحمدی
جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۳۰ ق.ظ

روز وصال

کم کم ایام میگذزند

و من به تو نزدیکتر میشوم

همین که دو روزی از روز ازدواج بزرگترین عشاق عالم میگزرد

من در فکر وصال توام

ای عشق در آرزوی دیدار روی تو هر روز و هر روز بر نقش دلم خیره میگردم

بزرگترین روز زندگی من در حال نزدیک شدن است

که وصال روی تو ماهرخ را دایم با چشم دل ببینم

ای آرزوی دیرین

سخن کم میکنم و با تو در این صبح زیبا نغمه عشق سر میدهم

که تو بهترین معشوق هایی


فاطمه دوستت دارم !...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۳۰
محمود علیمحمدی
سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۱ ق.ظ

به زیبایی تو

سلام عزیزم

دارم زیباترین لحظات عمرم رو میگزرونم

میدونی چرا ؟

آره درست حدس زدی

چون تورو دارم

چون دارم روز به روز ازت مطمئن تر میشم

تو جداً نیمه گم شده منی

خیالت راحت مثل کوه پشتتم

نمیزارم هیچ کس تورو اذیت کنه

تو هدیه خدا برای منی

خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

فاطمه دوستت دارم !...


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۲۱
محمود علیمحمدی
سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۵۵ ب.ظ

دیرینه آرزوی بازگشت به سالیان پشت سر

به نام خدایی که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت .

اول کلام را با بیتی از حافظ آغاز می‌کنم باشد که عرفانش روشنی‌بخش محفل من و قلم باشد .

 

          عـیـبـم مـکـن بـه رنـدی و بدنامی ای حکیم       

کــایــن بــود ســرنـوشـت ز دیـوان قـسـمـتـم

 

دیرینه آرزوی بازگشت به سالیان پشت سر از ازل و هبوط آدم بر دل انسان نقش بسته که‌ای کاش کام از میوه ممنوعه نمی‌جست و این‌گونه شد که همواره حسرت گذشته بر دل امثال ما نقش‌بست .

اما می‌خواهم از خود بگویم . 15 سال داشتم هنوز خوب و بد روزگار در ذهنم ندرخشیده بود که نوری در دلم روشن بود و کورسوی چراغی که به این نور می‌پیوست را در 10 سال آینده می‌دیدم چراغی که اکنون به آن رسیدم . باری همواره سن خود را بزرگ‌تر می‌انگاشتم و بزرگ‌تر بازگو می‌کردم مانند طفلی که می‌خواهد هر چه زودتر بزرگ شود . در آن سالیان یک وسیله دست داشتم که آن زمان به این وسیله رایانه می‌گفتند که امروز نیز قوت لایموت خود را در آن می‌جویم . شاید اگر بازهم از 10 سال پیش شروع می‌کردم چنین می‌کردم که اینک گرسنه نمانم چون این آزمون خطایش آن‌چنان بزرگ نبود . اما این از چنان‌که عام میگویند . اگر خاص‌تر به آن دوران بنگرم زیبایی لفظ حافظ را در ذهن خود جزو بزرگ‌ترین هدایای خداوندی میدانم که با بازگشتم به آن زمان بازهم چنین کنم و البته در سخنان بزرگ دیگران نیز بیش تدبر کنم چراکه امروز فکر می‌کنم به مشاهیر سرزمینم بسیار بدهکارم . چنین سعی می‌کردم که ذهنم از کلام مولانا و امثال هم پرمایه‌تر گردد شاید که رستگار شوم . 10 سال پیش نوجوانی بودم که باخدای خویش صحبت می‌کردم و الآن جوانی این‌چنینم . 10 سال پیش مرید حسین و مکتبش بودم و حالا چنینم . اما امروز یک‌چیز برایم پررنگ‌تر گشته که آن ظهور منجی بشریت است . چراکه آن روزگار خود را منجی می‌انگاشتم و امروز فقط تنها خواهشم از خدای چنین است که در رکاب منجی باشم و نه خود منجی. آری اگر 10 سال پیش چنین می‌دانستم برای ظهورت دعا می‌کردم ای مالک زمان . حال که خوب فکر می‌کنم خداوند 10 سال به من فرصت داد و من کمی پشیمانم . اما چیزی در دل دارم و آن این است که امروز شروع 10 سال دیگر است و باید این را نشانی قرار دهم تا آن مقدار پشیمانی نیز در دل نماند .

آهای مَردُم ! آهای مَردُم !

من حالا یک جوان 25 ساله هستم و می‌خواهم با شما وعده کنم تا دوباره بر دیوار منزلتان این‌چنین یادگاری بنویسم آری 10 سال دیگر .

در آخر توصیه‌ای دارم برای هر اهل‌دلی که‌ای فلان و ای فلان بیایید آن‌چنان زندگی کنیم که در 10 سال‌های آینده دل‌های شکسته در زندگی‌مان نداشته باشیم و یادمان نرود که بزرگ‌ترین دل شکنی از خدا و اهل‌بیتش است و این‌چنین دعا کنیم که‌ای رب ما را به امید خود وا نگزار چراکه ما بنده‌ی تو هستیم و جز تو خدایی بر هیچ‌کس نیست ای مهربان‌ترین مهربانان .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۵
محمود علیمحمدی
يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۵۷ ب.ظ

عید سعید فطر

فطر را در کنارت میگزرانم ای زیباترین زیبارویان

آن لحظه که چشمانت را مینگرم دیوانه وار رویاهایم برق میزنند

عزیزم دیوانه ی روی توام

همین الان با این که کنارم نشستی ولی بازهم وجودت را ازین نزدیکتر میخواهم


خداوندا مرا ببر به برش ...


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۷
محمود علیمحمدی
دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ق.ظ

شب قدر

سبحانک با لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب

سبحانک با لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب

سبحانک با لا اله الا انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب


خدایا ما را ببخش و بیامرز و زندگی مارا گونه ای هدایت فرما که از بندگان راسخت باشیم ...

یا رب خیلی درد دلها داشتم که حل شد ...

این شب قدر را شکر گزارت هستم و از تو میخواهم که روی از من نگردانی ...

که اگر چنین باشد چیزی جز ذلالت از برایم نیست ای مهربان ترین مهربانان ....

خداوندا دست آورد زندگیم را به تو میسپارم و از تو میخواهم تا آخر عمر حافظ او باشی ...

یا الله میچرخم به دور خانه ات همچون زمین کوچک به دور خورشید تابان ...

یا الله یا الله یا الله ...

لیلةالقدر خیر من الف شهر ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۱:۲۲
محمود علیمحمدی
دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ق.ظ

یا علی

فقان از این غم ...

روزی که شمشیر بران کفر فرق اسلام را درید ...

بر کدامین شهر چنین میکنند بر نمازگزار ای کوفه ؟؟؟

ای کوفه داغ ننگ کشتن علی و اولادش بر پیشانی توست ...

همه وقت گو یم و باز هم میگویم :

ما منتظر منتقم فاطمه هستیم !...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۱:۰۲
محمود علیمحمدی
پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۲ ق.ظ

کریم اهل بیت

سلام آقا

امروز روز کرامته

کرامتی که زندگی پدر و مادرم را هم روشن کرد

تا فرزندی داشته باشند

آقا بزرگترین افتخارم مصادف شدن تولدم با ولادت توست

آقا کمکم کن تا از کرامتت زره ای به میراث ببرم

باشد که رستگار شوم !...


تولد آقا امام حسن کریم اهل طاها رو بر عشقم و همه مردم تبریک میگم ! ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۲
محمود علیمحمدی
سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ب.ظ

خانوم مهندس

عزیزم بهت تبریک میگم که با موفقیت تونستی یه خانوم مهندس کامپیوتر بشی ...

انشاالله ازین به بعد کنار هم موفقیت های خیلی خیلی بزرگتری کسب میکنم ...

مطمعنم که میتونیم بهترین زندگی دنیا رو بسازیم ...

این گل ها رو بهت تقدیم میکنم و بهت تبریک میگم :

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۰:۴۶
محمود علیمحمدی