دیوار یادگاری های یک عاشقانه

دلنوشته های یک زندگی شیرین برای صاحبان آن
مشخصات بلاگ

یادمه 3 سال پیش فروردین ماه بود که یک عیدی به معشوقم دادم که پابرجا بود . حال که مشکلات فنی مزید بر علت شده این دلنوشته را بر دیواری دیگر مینویسم تا لبخند را بر لبانش جاری سازم .

شنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۳۹ ق.ظ

چند کلام حرف دل

گاهی وقتا خیلی از خودمان دور میشویم. گویی که نه تبارکی بر ما گفته شده و نه در مخلوقات احسنیم !

حالیا ! ما در این دنیا هر چند هم بازیچه تقدیر باشیم اما خداوند آنان را که تقدیرشان را خود ساخته کردند می ستاید و بر آنان رحمت میبارد.

انگار یادم رفته است که چندی پیش به معجزه معتقد بودم. انگار یادم رفت که اعتقادم را با چشم دیدم.

حالا، امروز قبل از طلوع صبح بیدار شدم تا باز هم بفهمم طلوع انسان حتی از طلوع خورشید اولاتر است چرا که خورشید احسن مخلوقات نیست.

در این بین که سه طلوع نوروزی از زندگی سپری میکنم امروز را برخود نوروز قرار دادم تا یا ایده ای نو به نوروز روم .

در این سه طلوع عصایی بر دست دارم بی نظیر که نه چون خیزران محکم اما منحوس باشد و نه چون ساقه ی شاخ تازه مبارک ولی شکننده !

او به سختی خیزران است و به تازگی شاخ بهاری که هر دم با خنکای صبح بوی عطر شکوفه های بر سرش مست و خرابم میکند.

همانی که نامش یکی است چون خودش ! همانی که حرکاتش شیفته ام میسازد و باز هم نمیبینم !

ای یادگار دیدار حضرت عشق تو بهترینی و میدانم که تا آخر بهترینی .

امروز دیگر دیروز نیست من امروزیم نه دیروزی، مطمئنم که تو از دیروز امروزی بودی و من نمیدیدم.


یک کلام مثل همیشه دوستت دارم. اما نه! امروز کلامی دیگر دارم : مرا ببخش که جز این کاری از تو سراغ ندارم .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۲/۰۴
محمود علیمحمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی