دیوار یادگاری های یک عاشقانه

دلنوشته های یک زندگی شیرین برای صاحبان آن
مشخصات بلاگ

یادمه 3 سال پیش فروردین ماه بود که یک عیدی به معشوقم دادم که پابرجا بود . حال که مشکلات فنی مزید بر علت شده این دلنوشته را بر دیواری دیگر مینویسم تا لبخند را بر لبانش جاری سازم .

شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۱ ق.ظ

عید من عید تو

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

از برکت عید ولایت استفاده کردیم و دستگاه جشن و شادی را گزیدیم باشد که رستگار شویم

باید بگویم :

دوش در حلقه ی ما قصه گیسوی تو بود

تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود


آری ای محبوب من شاهنامه این چنین پایانی خوش دارد


و به قول یک دوست : ان مع العسر یسرا

پس باز میگوید : فان مع العسر یسرا


آری ای تمام زندگی حال وقت یسر است وقت آسانی

خواهم که آسمان ها را با تو سیر کنم

و باز گویم : نفسی تند و ملولم که بر آن بام بلندم


تمام زیبایی های دنیا دوش در طبق اخلاص من و تو بود

آنگاه که پیش بازوی تو بر خاک نشستم فهمیدم که لسان الغیب چرا گفت :

کمان ابرویت را گو بزن تیر       که پیش دست و بازویت بمیرم


حال میگویم که گر شقایق هم نبود با تو زندگی زیباست ای مهروی من


از خدا میخواهم :

چشم بدبینان کور

گوش کج شنوان کر

لحجه بد زبانان لال

قدم بد سگالان شکسته باد


خدایا این لحظات خوش را از ما مگیر و  شادی زندگی ما را لحظه افزون کن

آمین یا رب العالمین ! ...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۱
محمود علیمحمدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی