باز هم با تو
حال یر این دیوار نامت را نقش میکنم
بی آنکه از کسی جز خدا بترسم
عزیزم طاعاتت قبول
ای فرشته نجات من
حال یر این دیوار نامت را نقش میکنم
بی آنکه از کسی جز خدا بترسم
عزیزم طاعاتت قبول
ای فرشته نجات من
رمضان برایم معناها دارد
من در رمضان چشم بر جهان گشودم
من همواره در رمضان روزی کسب نموده ام
من عشق را در رمضان یافتم
من زندگی را در جریان رمضان یاد گرفتم
خدارا شکر که خداوند امر فرمود تا تولدم با کریم اهل بیت یکسان باشد
خدارا شاکرم که زیارت او را بر من ارزانی داشت
پس هذا شهر الرمضان الذی انزلت فیه القرآن
رمضان امسال نیز که بگذرد باز حالم دگرگون میشود و زندگیم رقم میخورد
در لیالی قدر از خدایم میخواهم که آنچه صلاح است بر من رقم بزند و من را در سایه خود پناه دهد
تا بتوانم تکیه گاهی برای یک فرشته باشم .
بازهم میگویم لبیک اللهم لبیک ...
آمــد شـهـر صـیـام سـنـجـق سـلـطـان رسـیـد
دســت بــدار از طـعـام مـایـده جـان رسـیـد
جـان ز قـطـیـعـت برست دست طبیعت ببست
قـلـب ضـلـالـت شـکـسـت لـشـکر ایمان رسید
لــشــکـر والـعـادیـات دسـت بـه یـغـمـا نـهـاد
ز آتـش والـمـوریـات نـفـس بـه افـغـان رسـیـد
الــبــقــره راســت بـود مـوسـی عـمـران نـمـود
مـرده از او زنـده شـد چـونـک به قربان رسید
روزه چـو قـربـان مـاسـت زنـدگـی جان ماست
تـن هـمه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید
صـبـر چـو ابـریـسـت خـوش حکمت بارد از او
زانـک چـنـیـن مـاه صـبـر بـود کـه قـرآن رسید
نـفـس چـو مـحـتـاج شـد روح بـه مـعـراج شـد
چون در زندان شکست جان بر جانان رسید
پــرده ظــلـمـت دریـد دل بـه فـلـک بـرپـریـد
چـون ز مـلـک بـود دل بـاز بـدیـشـان رسـیـد
زود از ایــن چــاه تــن دسـت بـزن در رسـن
بــر ســر چـاه آب گـو یـوسـف کـنـعـان رسـیـد
عـیـسـی چو از خر برست گشت دعایش قبول
دسـت بـشـو کـز فـلـک مـایـده و خـوان رسید
دســت و دهـان را بـشـو نـه بـخـور و نـه بـگـو
آن سـخـن و لـقـمـه جو کان به خموشان رسید